...
مامان جون چی بگم که امروز مردم... با هر جیغ تو مردمممم
هنوز دستام داره میلرزه و قلبم تند تند میزنه و نفسم تنگه! هنوزم خون خشک شده تو رو دستم هست و من با دیدنش همینجوری اشک میریزم
مامان منو ببخش ... منو ببخش مواظبت نبودم... الهی بمیرم که انگشت ظریفت لای در موند... الهی بمیـــــــرم که از درد به خودت میپیچیدی و جیغ میزدی و اشک میریختی و من وبابا فقط شوکه شوده بودیم و دور خودمون میچرخیدیم
مامان منو ببخش ... کاش میمردم و امروز نمیدیدم... کاش تمام انگشتای من لای در میموند و اون انگشت کوچولوی ناز تو اینجوری تیکه نمیشد و خون نمیومد
اصلا یک لحظه اتفاق افتاد داشتم نگات میکردم مثل مرده ها نمیتونستم حرکت کنم ... وای وای وای ... مامان از ظهر که این اتفاق افتاده یک ریز دارم اشک میریزم . نمیتونم جلو خودمو بگیرم
بعدالظهر هم لکه های خونتو جلو در بالکن دیدم زار زدم...
تو اورژانس که داشتن دستتو بخیه میزدن نذاشتن بمونم... مامان جونم ... نمیدونی چی کشیدم اون بیرون... مطمئنم نفس نکشیدم... اون لحظه ها مردم ! مطمئنم ... به خدا دیگه نا نداشتم بیام طرفت فقط افتاده بودم رو صندلی و تورو تماشا میکردم از دور که دل میزدی و دستتو به طرفم دراز کرده بودی... نمیتونم بنویسم ... اشکام نمیذاره خودمو نمیبخشم هیچ وقت... قلبم بد جور زخمی شده هیچ وقت هم پاک نمیشه ... یادم بمونه که همیشه و همیشه حواسم بهت باشه. آخه تو از کجا میدونستی که اینجوری میشه. من نباید میذاشتم. آخه تو به این کوچولویی چرا باید همچین دردیو تجربه کنی. الان دستت تو پانسمانه! وقتی کار بخیه تموم شد فقط خودتو انداختی تو بغلم و از حال رفتیو من بازم مردم! بغض داره خفم میکنه. من خیلی ضعیفم خدا! توروخدا امتحانم نکن. خدا میدونی خیلی برام عزیزی و خیلی دوستت دارم و همیشه به تو تکیه کردم عاجزانه خواهش میکنم ... خدایا من طاقت ندارم با عزیزام امتحانم نکن! هر چی بلا میخواد سرشون بیاد سر من بیار. 100 برابرشو سر من بیار. خدایا دفعه بعدی اگه باشه من میمیرم... شک ندارم...
اینقدر گریه کردی... جیغ زدی... اشک ریختی که بعدش خوابیدی... 3 ساعت خوابیدی و گاهی تو خواب دل میزدی. من همینجوری بغلت کرده بودم و گریه میکردم. بیدار که شدی همه چیز یادت بود سریع دستتو به طرفم دراز کردی و گریه الکی کردی و گفتی بوسش کنم... یعنی تا دنیا دنیا باشه حاضرم دستتو ببوسم شاید کمی اروم بشم. فردا هم وقت ارتوپد گرفتم که عکس انگشتتو بهش نشون بدم . هر چند پزشک عمومی اورژانس گفت خوبه ولی من نمیتونم آروم باشم.
خدایا جگر گوشه مو ... عشقمو... زندگیمو... نفسمو... فقط و فقط به خودت میسپارم
مواظبش باش
دلم نمیخواس این خاطرات تلخو انیجا بنویسم ولی فط با نوشتنش آروم میشدم. احساس میکنم با خودت درد و دل کردم و تو هم به حرفام گوش کردی و منو بخشیدی. دوستت دارم تمام تمامِ زندگی من